سلامم را تو پاسخ گوي با آنچه تو را دادم
که اينجا آدمک بسيار
اما باز تويي در شهر خاموشي
همه معناي فريادم
سلامم را تو پاسخ گوي با لبخند بي تزوير
بپرس احوال تنهايي من را
حال اينجايم
مپرس از اتفاق ياُس فرداها
مگو با ما چه خواهد کرد اين تقدير
سلامم را تو پاسخ گوي اي دنياي پاکي ها
غبارم من ، تو باران باش
جدايم کن ز اين و آن
رها از منت بي مهر خاکي ها
سلام من صداي وسعت تنهايي ام
از انتهاي غربتم در شب
سلام من همان اميد تا صبح است
سلامم را تو پاسخ گوي
گر دست تمناي مرا خواهي که نگذاري
اگر خواهي که ننشينم تک و تنها
در اين اندوه و حسرت هاي تکراري
سلامم را تو پاسخ گوي
سلام دوست عزيز
زيبا نوشتيد ...