یه دخترشاد
پنج شنبه 89 آبان 20 :: 2:51 عصر :: نویسنده : مرضیه عیاری
باز در کلبه ی تنهایی خویش،عکس روی تو مرا ا بری کرد،عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک چشمان مرا جاری کردموضوع مطلب : پنج شنبه 89 آبان 20 :: 2:45 عصر :: نویسنده : مرضیه عیاری
گفتی که دنیاراپرازغم دوست داری،پس مطمئن هستم مراهم دوست داری،با این همه تکلیف را روشن کن ای دوست،بامن بگو،آیامراهم دوست داری؟لب میزنی یا حرف؟ آهسته میگفتی شنیدم!دوستم داری!موضوع مطلب : پنج شنبه 89 آبان 20 :: 2:36 عصر :: نویسنده : مرضیه عیاری
زندگی را دور بزن وآنگاه که برتارک بلندترین قله ها رسیدی لبخندت رانثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت راخراشیدندموضوع مطلب : چهارشنبه 89 آبان 19 :: 11:25 عصر :: نویسنده : مرضیه عیاری
بی تو ازدست رفتم بی تو!بی تو ساز شکسته م بی تو!بی تو ازپشت این دریچه ی سبز افق زرد وخسته م بی تو!موضوع مطلب : چهارشنبه 89 آبان 19 :: 11:15 عصر :: نویسنده : مرضیه عیاری
امواج زندگی راباآغوش بازپذیراباش!حتی اگر گاهی تورا به قعر دریا ببرد،آن ماهی که همیشه برسطح آب میبینیم........ مرده است!موضوع مطلب : چهارشنبه 89 آبان 19 :: 11:8 عصر :: نویسنده : مرضیه عیاری
با اراده به دنیاآمدیم وباحیرت زندگی میکنیم وباحسرت میمیریماین است مفهوم زندگی کردن،پس هرگز بخاطر غمهایت گریه نکنونگذار این زمین پست شنونده ی آوای غمگینت باشدموضوع مطلب : سه شنبه 89 آبان 18 :: 11:50 عصر :: نویسنده : مرضیه عیاری
گاهی انگارتوی فکری که ازمن وحرفهام بنویسی*بامدادت به راه می افتی نامه ای ناتمام بنویسی*نامه ای که نمیدانی چندصفحه ادامه خواهد داشت*نامه ای که درآخرش تازه قصدداری سلام بنویسی*پشت این سطرهای ساکت هم ردانگشت های توجاریست*من تورامیشناسمت هرچند بی نشانی و نام بنویسی*من نشانی دستهای توراحفظ هستم هنوزهرچند*رفته ای روزهاست بی آن که لااقل یک کلام بنویسی*برگه هایم تمام شداین هم آخرین خط نامه ی من بود*راستی!کی دوباره می آیی؟بایداین رابرام بنویسی موضوع مطلب : |
درباره وبلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 33
کل بازدیدها: 132064
|