یه دخترشاد
سه شنبه 89 آبان 18 :: 1:31 عصر :: نویسنده : مرضیه عیاری
چمدانم را گوشه ی اتاق میگذارم....تورا گوشه ی قلبم...اشک را گوشه ی چشمم....امید رادر گاو صندوق...دلم را روی گاز....بوی سوختنی میاد هود را روشن کن!موضوع مطلب : سه شنبه 89 آبان 18 :: 2:19 صبح :: نویسنده : مرضیه عیاری
از صبح تاغروب نشستن کنارریل،محوقصیده خوانی کند قطارهاای عشق.....انتخاب توازعمق روح بود ،نه ازسروظیفه چنان خانه دارها...موضوع مطلب : سه شنبه 89 آبان 18 :: 2:0 صبح :: نویسنده : مرضیه عیاری
تومرامیفهمیمن تورامیخواهموهمین ساده ترین قصه ی یک انسان است،من تورانابترین شعر جهان میدانموتوهم میدانی تاابد دردلم خواهی ماندموضوع مطلب : سه شنبه 89 آبان 18 :: 12:55 صبح :: نویسنده : مرضیه عیاری
به دنبال کسی هستم که بادردآشناباشد.دلش غمگین، خودش ساده،کمی ازجنس ما باشدموضوع مطلب : دوشنبه 89 آبان 17 :: 11:35 عصر :: نویسنده : مرضیه عیاری
خواستم زندگی کنم راهم رابستند،
خواستم ستایش کنم گفتند خرافات است،
خواستم عاشق گفتنددروغ است
گریستم گفتند بهانه است،
خندیدم گفتند دیوانه است،
دنیارانگهداریدمیخواهم پیاده شوم موضوع مطلب : دوشنبه 89 آبان 17 :: 11:26 عصر :: نویسنده : مرضیه عیاری
بگذارشیطنت عشق چشمان تورابه برهنگی خویش بگشاید هرچندآنجاجزرنج وپریشانی نباشد. اما ...... کوری رابخاطر آرامش تحمل کن! موضوع مطلب : دوشنبه 89 آبان 17 :: 11:22 عصر :: نویسنده : مرضیه عیاری
اشک من پیرهن توترکرده ،همه جاعطرتوپیچیده ولی دلی که غربت توباورکرده مثل اون شکسته بال دل من بعدتوبی لونه شده باتوبیقرارو،بیتو،بیقراره، دل من راست راستی دیونه شده موضوع مطلب : |
درباره وبلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 40
بازدید دیروز: 33
کل بازدیدها: 132084
|